شاهکار گل پسر= بوسیدن عکس باباجون
من توی اتاق خواب در حال میکاپ برای عروسی حمیدآقا و زهراجون (پسر ، دختر باباحسین) بودم و تو هم حسابی شیطنت میکردی و کل میز توالت رو بهم ریخته بودی ؛ یهو چشمت به عکس باباجون افتاد و سریع برداشتیش و چون شیشه داشت ترسیدم و سعی داشتم ازت بگیرمش ولی ای دل غافل که عزیزم شروع کرد به تف مالی کردن و بوسیدن عکس و کلی ذوق زده شده بود. منم خیلی خیلی از دیدن این صحنه لذت بردم و کمی اشکم در اومد از دیدن اینهمه احساس یه موجود کوچولو و بی توان خدای مهربون و همچنین خوشحال بودم که چه پسر با احساسی دارم . با کلی آرایش بوسیدمت و خوردمت و تازه آخرش به خودم اومدم دیدم چه بلایی سرت آروم شده بودی عین رنگین کمون قرمز و آبی و طلایی ... وای ...