سفر به شهرستان سراب(شهر پدری مامان زهره)
امروز سفر 3نفره مون رو شروع کردیم ولی از بد حادثه توی کرج 2ساعت تو ترافیک موندیم و اشکمون در اومد ؛ من دائما از باباحسین خواهش میکردم که برگردیم ولی قبول نمیکرد و خلاصه خیلی خسته شدیم ولی خداروشکر گل پسر خواب بود و زیاد اذیت نشد ؛ بعد از ترافیک طولانی سعی کردیم توی راه به خودمون خوش بگذروندیم ولی چون یه ماشینه بودیم زیاد نتونستیم بازی کنیم و حوصله گل پسرمون رو جا بیاریم ولی خب بدک نبود. رسیدیم سراب ؛ وای که چه هوایی بود ، رفتیم مهمانسرایی که من از طرف شرکت گرامی رزرو کرده بودم و وسایلمون رو جابجا کردیم دوست داشتیم شب رو توی حیاطش بخوابیم و لذت ببریم آخه از دست هوای کثیف تهران رادحت شده بودیم و جنبه نداشتیم . کلی از گل پسر عکس گرف...