سومین واکسن = پایان چهار ماهگی
با هم رفتیم تا واکسن بزنیم و بعد تزریق ؛ عزیزم حسابی عصبانی بود و بعدش رفتیم خونه مامان جون تا پرستاری اون بنده های خدا شروع بشه ... خدا عوضشون بده خیلی زحمت میدیم بهشون ... سایه شون از سرمون کم نشه انشاله ...
90/12/15
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی