اولین سفر به مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع)
عزیزم جونم برات بگه ؛ چون بدجور دلم هوای زیارت امام رضا رو کرده بود بابا حسین گل برامون بلیط هواپیما گرفت و عازم مشهد شدیم.
خیلی خوشحال بودی و انگاری میدونستی چه جایی میخوام ببریمت و برای خودت دوست پیدا کرده بودی و با صندلی پشتی مون که خانم و آقایی جوون و با حوصله ای بودن بازی میکردی و ریسه میرفتی و با صدای بلندت کل هواپیمارو روی سرت گذاشته بودی.
از بس خوش خنده و خوش اخلاق بودی و دلبری کردی تا چشم خوردی و مریض شدی ؛ توی مشهد سرمای شدیدی خوردی و شدی ضدحال سفر ، مجبور شدیم بردیمت دکتر که اونم خدا خیرش بده کلی دارو و آمپول برات تجویز کرد ولی من و بابایی فقط شربت رو استفاده کردیم ( چون میدونستیم خود امام رضا دعوتمون کرده و مطمئنا شفات میده و نیاز به اذیت کردنت و آمپول زدن نداری) ؛ جمعه کمی بهتر شده بودی و با هم رفتیم پابوس امام رضا و با باباحسین رفتی داخل حرم ولی عشق مامان فقط محو لوسترها و دیوارهای آینه کاری شده حرم بود نمیدونم شایدم داشت فرشته ها رو میدید چون خودشم یکی از اوناست دیگه ... قربونت برم که در اواخر 7 ماهگیت مشهدی شدی.
از روی ماه پسرم بهمراه باباش داخل صحن امام رضا عکاسی کردم و بعدازظهرش با حال بدی که داشت بهمراه داداش مهدی یار گلش بردمش آتلیه کنار حرم و عکس یادگاری گرفتن ... وای که عکسشون با ژستهای خنده دارشون دیدن داشت
" زیارتت قبول مشهدی عرفان خان "
حرم مطهر امام عشق
عکس آتلیه ای عرفان خان و پسرخاله اش (داداش مهدی یار گل )
باباحسین و عرفان در صحن حرم امام عشق
(پنجشنبه 91/04/03 )