عرفان عرفان ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

عرفان جون

مسافرت به شهر قزوین

1392/8/18 0:15
نویسنده : مامان زهره
414 بازدید
اشتراک گذاری

بهمراه باباجون و مامان جون و خاله زهرااینا رفتیم شهر قزوین و خداروشکر چون راهش خیل نزدیک بود اصلا اذیت نشدی و کلی با داداش مهدی یار بهت خوش گذشت ، فقط سر صندلی ماشین ات یه کمی با هم مشکل دارین...

چون با عزیزای دل عرفان و البته منو باباحسین ، سفر کرده بودیم خلی خیلی خوش میگذشت و اصلا دوست نداشتیم تموم بشه چون همش با هم بیرون بودیم و میگفتیم و میخندیدم و لذت میبردیم.

جاهایی که رفتیم :

امامزاده آمنه خاتون - موزه مردم شناسی قزوین - گرمابه سنتی - در عالی قاپو - روستای مردم کلایه - دریاچه اوان و قلعه الموت یا حسن صباح

 

عرفان خان دوست پیدا کرده بود توی گرمابه سنتی و به هیچ عنوان راضی به ترکش نبود و افتاده بود دنبال دوستش و خانواده اش ؛ بالاخره با گرفتن یه عکس یادگاری از هم جداشون کردیم.

خیلی خیلی خوش گذتش ، فقط کاپشن باباحسین گم شد و کلی دردسر کشیدیم تا پیداش کنیم و تحویلش بگیریم ... ولی خاطره خوبی شد

 

راستی داشت یادم میرفت بگم که عزیزم شمردن یاد گرفته و عشق مامان در حضور مامان جون ، باباجون ، خاله زهرا , عمومهدی و داداش برامون از 1 تا 10 البته با کمک من و باباحسین شمرد و همگی براش غش و ضعف رفتن ...

1 تا 10 به زبون عرفانی :

یک = اک

دو = اووووو

سه = اِ 

چهار= سکوت

پنج = انج

شش = ایش

هفت = افت

هشت = اشت

نه = سکوت

ده = اَ ه ه ه

 

 

(جمعه - دوشنبه = 05- 92/01/02 )

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عرفان جون می باشد