سینه خیز رفتن گل پسر تنبل
عزیزدلم کلی تلاش کرد که بتونه سینه خیز بره ولی نتونست و فقط ژستش رو گرفته بود و کلی خنده دار شده بود چون وقتی ناامید میشد سریع شروع میکرد گریه و زاری ... تازه وقتی دستش میموند زیرش میترسید و تموم چشماش رو باز میکرد و بازم گریه میکرد ولی اینبار از ترسش ... ما میخندیدم و خوشحال بودیم بابت ژست سینه خیز رفتنت ... فدای تو با ناز و اداهای نی نی گونه ات
ولی بالاخره سینه خیز رفتن رو شروع کردی
(جمعه 91/04/09)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی