عرفان عرفان ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

عرفان جون

گنجینه لغات عرفان خان

1392/5/21 17:44
نویسنده : مامان زهره
304 بازدید
اشتراک گذاری

 بیرون رفتن = دَ دَ

آماده شده بودیم بریم خونه رویا جون (دختر دایی باباحسین ) که بتازگی خونه خریدن (انشاله مبارکشون باشه) ؛ به عزیزدلم گفتم بریم دَر دَر بلافاصله بعد از من تکرار کرد دَ دَ ، نه یه بار چندین بار پشت سرهم و دیگه نمیشد حریفت بشیم و جدی گرفته بودی و از جلوی در تکون نمیخوردی.

شما و باباحسین حسابی خوش تیپ کرده و آماده بودید اما من یه کوچولو کار داشتم ولی اصلا اجازه نمیدادی و پشت سر هم میگفتی دَ دَ ...خیلی خیلی خوش گذشت و برگشتنی خواب بودی و دایی اینا میخواستن ببوسنت ولی میترسیدن بیدار شی و با اجازه و مسئولیت من بالاهره به بوسیدن دستت اکتفا کردن...خدایا شکرت امروزم با خوشی تموم شد ...

 

 (جمعه 91/08/26)

زرد = دَرد  ؛ نه و بله = نَ

عشق مامان امروز کلمه زَرد رو یاد گرفت ؛ وقتی کلمه زَرد که رنگ یکی از ماشینات بود رو بهت یاد می دادم خیره شده بودی به دهنم و با دقت کامل به نحوه ادای کلمه من توجه میکردی و منم خنده ام گرفته بود ولی از ترس عصبانی شدنت خودمو کنترل میکردم و بالاخره بعد کلی توجه و تمرین یهو داد زدی و گفتی دَرد یعنی زَرد و دوتایی خندیدم ؛ من به غلط گفتنت بعد کلی توجه و خودت به ذوق موفقیت نسبی ات

 تازه ن َ گفتنم بلدی ولی متاسفانه هم بله و هم نه رو میگی نَ

اسمهارو هم اینطوری صدا میکنی

زهره =اُ اِ

زهرا = اَرا

محمد = اَمَد

(شنبه 91/08/27)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عرفان جون می باشد