مروارید دار شدن عزیزم
طبق معمول مامان زهره بیمرام سرکار بود که مامان جون اول وقت زنگ زد و مشتلق خواست منم با کلی ذوق گفتم هر چی خودت بگی ؛ فقط زودی بگو چه شیرین کاری کرده ؛ مامان جون گفت دندون آسیاب بالا سمت چپ و راست عزیزدلم نمایان شده و کلی خوشحالم کرد و دوست داشتم کنارت باشی و ببوسمت ولی ... جبران خواهم کرد عزیزکم
این شعر زیبا هدیه ای از نیکان جون و مامان مهربونشه ؛
حیفم اومد توی این پست نباشه
چه لحظه ي شيرينيوقتي كه خوب ميبينييه مرواريد ريزهتوي دهن ني نيعرفان خان عزيزمالهي خير ببيني مباركه مبارك
(سه شنبه 91/09/27)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی