عرفان عرفان ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

عرفان جون

سفر مجدد گل پسرم به جزیزه مرجانی کیش

1392/6/18 12:02
نویسنده : مامان زهره
302 بازدید
اشتراک گذاری

امروز عرفان خان برای بار دوم و در پانزده ماهگی بهمراه مامان جون و باباجون و باباحسین و ساعت 2 بسمت کیش پرواز کرد و من بحدی استرس داشتم که توی هواپیما نمونی و اذیت کنی که نگو ... خداروشکر چون مامان جون همراهمون بود و طرز خوابوندنت رو توی موارد خاص بهتر از من بلد بود بمحض ورودمون و نشستن روی صندلیهامون با قلق خاصش که لالایی گفتن به زبون ترکی هستش خوابوندنت و منم نفس راحتی کشیدم و کلی بهم خوش گذشت... ولی بنده خدا مامان جون کل مسیر روی دستاش خوابوندت که یه وقت بدخواب نشی و کلی شرمنده اش شدم ولی چه کنم دیگه ...

 

 

بعد از اینکه بسلامتی رسیدیم و وسایلهارو جابجا کردیم رفتیم سواحل مرجانی ولی خیلی ناراحت شدیم چون جزر و مد باعث شده سطح آب خیلی کم بشه و اصلا دیگه جذابیتی نداشت و هوا هم تاریک شده بود و عرفان خان خوشش نمی یومد اونجا باشیم. بعد از چند تا عکس یادگاری اومدیم کنار ساحل و روی آلاچیق نشستیم و حسابی بدوبدو کردی و یه لحظه ام آروم و قرار نداشتی عشقم... باباحسین براش چیپس خرید و کلی ذوق کرده بود چون وقتی میخورد صدای چخ چخ میداد و ریسه میرفت عزیزکم ...

 

 

 

 جاهایی که رفتیم :

پاساژ پانیذ - هایپر مارکت ( بستنی خوردی و کل لباسهای خودت و منو دیدنی کرده بودی عزیزم) - پارک دلفین ها ( اصلا خوشت نیومده بود و بمحض سوت زدن تماشاچی ها از شدت گریه نفست بند میومد و ما هم اصلا چیزی از شوی دلفین ها متوجه نشدیم چون در حال رسیدگی به امورات جنابعالی بودیم) - آکوریوم آب شور ( از دیدن ماهی ها خیلی هیجان زده شده بودی و خیلی خوشت اومد ) - باغ پرندگان ( خیلی لذت بردی و دائما در حال نشون دادن پرنده ها یا هموم جوجوی خودت به ما بودی عزیزم) - کلاسیک شو (خیلی قر داشت و حسابی حال کردی رقاص کوچولوی مامان )- رستوران عمو اکبر - پاساژ پردیس - پاندا - زیتون - کشتی نوید (بخاطر طوفانی بودن دریا کنسل شد و ضدحال بدی بود ) - پرشین شو (البته بدون عرفان جون و باباجون و مامان جون زیاد حال نداد )- پاساژ عربها و در آخر  پدیده شاندیز

 

 

 

 

خیلی خیلی خوش گذشت و میخواست سفر بیاد موندنی بشه ولی متاسفانه از پروزا جا موندیم و بخاطر کم کاری و عدم همکاری پرسنل فرودگاه کیش هزینه خیلی گزافی بیهوده از جیبمون رفت و خیلی ضدحال خوردیم ولی خدا بهمون رحم کرد تقریبا 2ساعت بعد با یه پروازی که جای خالی داشت برگشتیم والا خیلی بدتر میشد... 

( 26- 91/10/23 )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان بردیا
18 شهریور 92 1:44
همیشه به گردش.چقد ناز شدی تو آپم
مامان بردیا شیطون
18 شهریور 92 15:01
چه گل پسر خوشملی پس حسابی حوش گذشته
mari
19 شهریور 92 9:23
چه عکسای قشنگی ..... خوش باشی همیشه عزیزم ...
مامان آرمينا
21 شهریور 92 17:44
هميشه به گردش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عرفان جون می باشد