عرفان عرفان ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

عرفان جون

جشن عروسی فرشته جون (نوه عمه باباحسین)

  (شنبه  92/06/23) امروز جشن عروسی خاله فرشته است گلم  ظهر گذاشتمش پیش مامان جون و رفتم آرایشگاه و باباحسین بعدازظهر کت و شلوار و کراوات تنش کرده بود و اومدن آرایشگاه دنبالم و با هم رفتیم آتلیه تا چند تایی عکس خانوادگی بگیریم و حسابی شیک شده بودی و دلم میخواست بخورمت عزیزدلم ...  عکاس هم خانم جوونی بود خیلی از عرفانم خوشش اومده بود و از هر فرصتی استفاده میکرد تا باهاش بازی کنه و میگفت به بانمکی عرفان تا حالا نی نی ندیده... کلی همکاری کردی و عکسهای ناز و آنتیکی گرفتیم و ژستهات منو کشته بود و همه جا دوست داشتی دست به سینه بشینی تا ازت عکس بگیرن عزیزم ادبت منو کشته... شبش رفتیم سالن و ...
9 تير 1393

سفر به اردبیل و تبریز

(92/05/15-92/05/10) امروز بهمراه مامان جون،باباجون و خاله زهرااینا عازم شهر اردبیل شدیم و با داداش مهدی یار حسابی توی راه شیطنت کردی و لذت بردین... طبق روال گذشته ها ؛ صبحانه رو توی منجیل خوردیم و عزیزدلم از دیدن توربینای بادی کلی ذوق میکرد و مث اونا دستاش رو تکون میداد... سر ظهر رسیدیم اردبیل و بعد کلی استراحت بعد از ظهر راهی آلوارس شدیم و گل پسر بهمراه باباحسین رفتن اسب سواری و بحدی ذوق زده شده بود که نگو  ونپرس و بجای اسب هم میگفت ابس و همه رو به خنده مینداخت. 3شنبه= رفتیم سرعین و برای گل پسر یه مایوی مشکی و قرمز خریدم که خیلی خیلی ناز بود و هر کی دیدش کلی بوسش کرد و بهمراه باباحسین و عمومهدی و داداش مهدی یار رفت...
14 خرداد 1393

گنجینه لغات پسرم در 22 ماهگی

میندازیم توی آب سرد = مینایم آبِ چخچخ = پفیلا گیلاس = جیجاس چیپس = چیس زهره = زُاِ حسین = حَنین محمد = مُاَنَد زهرا = زَرا مهدی یار = مهدا و بعضی وقتها حوصله نداره میگه دادا مهدی = مینیم مرضیه = مَنییه حاجی = حانی شیر = شی آشغال = خخخخخخخخ بدو = برو بگیر = بینا دخترها = همه رو آبجی صدا میکنه پسرها = همه رو دادا صدا میکنه خانم = آنوم آقا = آدا کفش = بفش لباس= جی جی کرم = چِرِم آخ = وقتی چیزی بیافته یا صدا بده بلافاصه از این واژه اتسفاده میکنه ؛ خصوصا موقع رانندگی وقتی توی چاله ای بیافتیم به تقلید از باباحسین. ب...
3 خرداد 1393

طالع بینی هندی * مرد متولد آبان *

قوی و قدرتمند، مصمّم و با اراده پولادین، ورزشکار، هوشیار، حسّاس و خجول، در ظاهر آرام ولی در باطن خروشان، انتقامجوی شدید، پر انرژی، واقعاْ کوشا، عاشق ماورالطبیعه، اهل معنویّات، عاشق مسائل مرموز، هر کاری را به پایان می‌رساند، مشکوک و کنجکاو و تودار، مجری بسیار خوب، پایدار و با ثبات، محقّق ورزیده، کاشف و دانشمند، علاقه مند به تفتیش عقاید، فکر سایرین را می‌خواند، دارای روح قوی، واقعاْ امیدوار، فرمانده و سیاستمدار، مقاوم و پر تحمّل، فنا ناپذیر، عدّه کمی را وارد زندگی خود می‌کند، عاشق تولّد مجدّد، دارای اهداف عالی، بلند پرواز، علاقه‌مند به روانکاوی و روانشناسی، پر شور و حرارت، پدری فداکار، عاشق نصیحت کردن دیگران، دارای ا...
7 ارديبهشت 1393

آرایشگاه رفتن پر دردسر

92/04/20 همیشه مامان جون زحمت کوتاه کردن موهای پر پشت گل پسر رو می کشید ولی بار آخر که اواخر اردیبهشت ماه بود چون بنده خدا کمک نداشت و مجبور شده تنهایی و توی خواب موهای نازت رو کوتاه کنه کمی مدل موهات بد شده بود ولی من ناراحت نشدم چون هوا داره گرم میشه و مامان جون هم از روی لطف اینکار رو کرده بود ولی همه مخصوصا دایی مهدی خیلی ناراحت شده بودن و دائما میگفت که اینسری باید حسابی موهات بلند بشه و ببرتت آرایشگاه دوستش و موهاتو ناز کوتاه کنه ... خلاصه روز بیاد ماندنی رسید و من و عرفان خان از خونه خاله الهام (دوست مامان) که ناهار دعوت بودیم با دایی قرار گذاشتیم آریاشهر و ساعت 3/5 رسیدیم دم آرایشگاه Seven ؛ با دایی رفتیم داخل. بعد ...
7 ارديبهشت 1393

سفر به شهر رشت

( 92/04/15 تا 92/04/18 ) اینسری سه نفره رفتیم شمال ؛ چون باباحسین میخواست بره ماموریت و بخاطر اینکه ما تنها نمونیم همراهش اومدیم... خیلی عالی بود ؛ بابایی تا ظهر میرفت سرکار و بعدش میومد با هم ناهار میخوردیم و تا آخر شب کنار هم بودیم... جاهای مختلفی رفتیم و حسابی خوش گذروندیم مثل : لاهیجان و تله کابین – حسن رود – طالب آباد – بندر انزلی – اسکله – تالاب انزلی- بازارچه سنتی رشت تله کابین لاهیجان عالی بود و خیلی خوش گذشت و عرفانم کلی ذوق میکرد و از ارتفاعات بالا اصلا نمی ترسید و راحت پایین رو نگاه میکرد... خیلی باصفا بود بالاش ... کلی گشتیم و عکس گرفتیم   ...
17 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عرفان جون می باشد